به گزارش خبرگزاری حوزه، مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی به انتشار پرسش و پاسخی پیرامون «توسعه گرایی در رژیم پهلوی» پرداخته که تقدیم علاقهمندان میشود:
پرسش:
آیا میتوان رژیم شاه را رژیمی توسعهگرا دانست؟
پاسخ:
بسیاری بر این باورند که جامعه ایران پیش از دوران پهلوی، جامعهای سنتی، بسته و عقبمانده بود؛ اما در دوران پهلوی با یک توسعهگرایی مواجه هستیم که ایران را به سمت ترقی و رشد برده و از حالت سنتی و عقبمانده گذشته خارج کرده است.
چقدر این انگاره صحیح است؟
محمدرضا شاه پهلوی چنانچه در کتابهای خود مانند «بهسوی تمدن بزرگ»، «مأموریت برای وطنم»، «انقلاب سفید» و «پاسخ به تاریخ» بارها بیان کرده، مدعی بود که ایران باسیاستهای مدرن و مترقی وی که تداوم سیاست پدرش است در حال پشت سر گذاشتن عقبماندگی و سیاهی دوران قاجار و حرکت بهسوی دروازههای تمدن بزرگ بوده است.
در واقع دوران پهلوی را یک دوران مدرن و توسعهگرا معرفی میکنند.
این امر از چند منظر قابلتأمل است:
۱. ابتدا باید دید که معنای توسعهگرایی چیست وگرنه بررسی توسعهگرایی دوران پهلوی امری مجهول و غیرقابل استناد خواهد بود.
مفهوم توسعه و توسعهگرایی بهشدت مورد مجادله است. (۱)
اما در واقع توسعهگرایی به این معنا است که حاکمیت به چه طریقی میتواند به بهترین وجه ممکن و با استفاده از آخرین دستآوردهای بشری تغییرات مطلوبی را در یک جامعه در تمامی حوزهها ایجاد کند.
برای نمونه در زمینه توسعه اقتصادی، نظریهای وجود دارد که رشد اقتصادی فقط از طریق صنعتی سازی ممکن است.
یا اینکه زمانی کشوری توسعه اقتصادی مطلوبی خواهد داشت که دولت، حداقل تصدیگری را داشته و به اقتصاد آزاد با الگوهای لیبرالیسم وفادار باشد. البته به این نکته باید توجه کرد که دو مفهوم توسعه اقتصادی با رشد اقتصادی متفاوت هستند.
رشد اقتصادی مفهومی کمی است به تعبیر ساده رشد اقتصادی یعنی افزایش تولید کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه.
در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی(GNP) یا تولید ناخالص داخلی(GDP) در سال مورد نیاز، به نسبت مقدار آن در یک سال پایه. (۲)
در حالی که توسعه اقتصادی، مفهومی کیفی و به معنای تحول کیفی و رشدی پایدار است. افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشهکنی فقر) و ایجاد اشتغال مناسب از اهداف توسعه اقتصادی است. (۳)
توسعه یک مفهوم به هم پیوسته و با در نظر گرفتن تمامی امور دخیل برای بالا رفتن کیفیت همهجانبه است.
در واقع ایجاد ظرفیتهای متنوع و در کنار آن، تحول نهادهای اجتماعی؛ به عبارت دیگر رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی.
در توسعه اقتصادی، رشد کمی تولید حاصل خواهد شد اما در کنار آن، نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد، نگرشها تغییر خواهد کرد، توان بهرهبرداری از منابع موجود بهصورت مستمر و پویا افزایش یافته و هرروز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد.
توسعه امری فراگیر در تمامی عرصههای اجتماعی است و نمیتواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. (۴) از لوازم توسعه، ابتدا برنامهریزی است. سپس از سه منظر میتوان توسعه را تفسیر کرد: از منظر رشد اقتصادی، شاخصهایش بهرهوری، تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی، صنعتی شدن، میزان سرمایهگذاری، ساختار اقتصاد ملی و نیز حجم تجارت خصوصاً تجارت خارجی است.
از منظر تفسیر اقتصاد سیاسی از توسعه که بر شاخصها و معیارهای رفاه از قبیل فقر، توزیع درآمد، نوع تغذیه، مرگومیر نوزادان، زندگی بهتر، سواد، اشتغال، مسکن، آب آشامیدنی، مصرف انرژی و غیره تبیین صورت میگیرد.
از منظر جامعهشناختی که ضمن پذیرش دو تفسیر دیگر (رشد اقتصادی و اقتصاد سیاسی) بر توانمندسازی، مشارکت سرمایه اجتماعی تأکید میشود. (۵)
۲. با این توضیحات، به مفهوم توسعهگرایی در سلسله پهلوی خواهیم پرداخت.
در این شکی نیست که حکومت پهلوی به دنبال تغییرات جدی و تحولات سخت اجتماعی و اقتصادی بود؛ اما با چه روش و چه عاقبتی به این امر اقدام کرد؟ رژیم پهلوی به دلیل عدم استفاده صحیح از نخبگان و اتکا به اوامر ملوکانه، از یک برنامه راهبردی برای توسعه کشور برخوردار نبود.
برای نمونه جک میکلوس معاون سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) به وی که از عدم استقلال مقامات اقتصادی کشور و حتی هراس آنان از بیان نظرات خود حیرت کرده بود گفته است:
«این کاملاً طبیعی است، چراکه هیچیک از آنها که دور میز نشسته بودند، نمیدانستند که کدامیک از بقیه مهمانان، مأمور یا رابط ساواک است و جریان مذاکرات این جلسه را گزارش خواهد کرد.
بنابراین هیچیک از آنها نمیتوانستند مطلبی ولو در پرده و ملایم در انتقاد از برنامههای شاه بگویند زیرا اگر چنین گزارشی به دست شاه میرسید فوراً از کار برکنار میشدند». (۶)
عبدالمجید مجیدی در خاطرات خود آورده است: «گرفتاری ما این بود که نهادهای مملکت درست کار نمیکرد- بنیادها، حکومت مشروطه، درست کار نمیکرد یعنی مجلس یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند نبود. دادگستریمان یک دادگستریای که آنطور که – بهاصطلاح قانون اساسی- مستقلاً و باقدرت عمل بکند نبود.
دولتمان که قوه مجریه بود آن طوری که باید و شاید، قدرت اجرایی نداشت». (۷) توسعه و رشد اقتصادی رژیم پهلوی عمدتاً درنتیجه درآمد فزاینده نفتی میسر شد که به اقتصاد رانتیر (۸) شهره است.
محمدرضا شاه نیز مانند پدرش، بهجای اصلاحات نظام سیاسی، بر سه رکن نیروهای مسلح، دربار و بوروکراسی عریض و طویل تأکید داشت.
به بیان دیگر، رشد فزاینده اقتصادی، متأثر از درآمد نفتی بود، ولی عدم تحرک سیاسی و فرهنگی در عمل، برنامههای سوم و چهارم توسعه رژیم را با چالشی جدی روبهرو کرد. پهلوی بهصورت وابسته و با کپیسازی ناشیانه به دنبال توسعه بود و از نظام برنامهریزی که از منظر نظام جهانی در راستای وابستگی و توسعه، سراسیمه طراحی و تنظیمشده بود، در ایران بر دیکتاتوری دولت اضافه کرد.
حکومت پهلوی در انطباق سنت و مدرنیته بهشدت دچار مشکل بود و با روشهای خود تناقضات زیادی در حوزه فرهنگی ایجاد کرد. توسعه اقتصادی و سیاسی نامتوازن بود و درنتیجه توسعه اقتصادی به نتیجه مطلوبی نرسید و تعادل اجتماعی را به هم زد.
سیاستهای صنعتی شدن شاه، ضمن اینکه در حوزه صنعت، دستاورد قابلتوجهی نداشت و صنایع ایران را وابسته و مونتاژی رشد داد، کشاورزی کشور را با بحران جدی روبهرو ساخت و موجب مهاجرت مخرب و گسترده و ایجاد طبقههای جدید و آسیبپذیر در شهرها گردید.
بنا به گزارش سازمان بینالمللی کار در دهه ۱۳۵۰ (۱۹۷۰) ایران به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیلشده بود. (۹)
اساساً اقدامات پهلوی دوم، اصلاحات از بالا بود و در جهت تحکیم قدرت شخص شاه، کانالیزه و هدایتشده بود.
ازآنجاکه اینگونه اصلاحات، شامل ساختار سیاسی نمیشود و تغییرات بنیادی ایجاد نمیکند، درنهایت بهصورت نمایش توسعه درمیآید که صرفاً باعث دلخوشی شخص شاه و آمار سازی میشود.
نتیجه:
در دوران پهلوی، توسعهای که غیر شفاف، وابسته، تقلیدی، نامتوازن، نهادگریز، رانتی و بدون در نظر گرفتن شرایط کشور و بدون در نظر گرفتن لوازم آن اجرا شد، منجر به عدم استحکام نظام سیاسی و اجتماعی گردید و بهسادگی ابتدا به بحران مشروعیت و سپس به سقوط و فروپاشی ساده نظام شاهنشاهی منجر شد.
بسیاری رشد اقتصادی در دوران پهلوی را با توسعه اقتصادی و سیاسی در آن دوران اشتباه میگیرند. در حقیقت، اقدامات شاه، نمایشی از توسعهگرایی بود، نه توسعه واقعی.
منابع بیشتر برای مطالعه:
مهدی طالب و موسی عنبری، «دلایل ناکامی نظام برنامهریزی توسعه در ایران عصر پهلوی دوم»، نشریه نامه علوم اجتماعی، شماره بیست و هفتم، سال ۱۳۸۵.
سهیلا شاهویسی، اصغر پرتوی و مهدی خوشخطی، «تحلیل انطباق برنامههای توسعه اقتصادی- اجتماعی با الگوهای سیاستگذاری سهگانه در دوران پهلوی دوم»، ماهنامه جامعهشناسی سیاسی ایران، سال پنجم، شماره دوازدهم، اسفند ۱۴۰۱.
رجب ایزدی و مرتضی حیدرپور اینانلو، «برنامههای پنجگانه توسعه در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی ایران»، جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، شماره دوم، سال چهارم، پاییز و زمستان ۱۳۹۴.
پینوشتها:
۱. احمدی حمید، بیداله خانی آرش، پسا توسعهگرایی و بازنماییهای انتقادی از گفتمان توسعه؛ رویکردی مردمی، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال:۱۳۹۲، دوره:۵، شماره:۳ (مسلسل ۱۹)، ص ۵۱.
۲. البته باید برای دستیابی به عدد رشد واقعی، تغییر قیمتها (به خاطر تورم) و استهلاک تجهیزات و کالاهای سرمایهای را نیز از آن کسر کرد.
۳. برای مطالعه بیشتر ر.ک: تفاوت رشد، پیشرفت و توسعه از دیدگاه یک اقتصاددان، خبرگزاری ایسنا، ۲۲ مهر ۱۳۹۹، isna.ir/xdGPbV.
۴. مختار قادری، توسعه چیست و شاخصهای توسعه کدماند؟ روزنامه دنیای اقتصاد، ۸ اسفند ۱۳۹۱، شماره ۲۸۶۶، ص ۴.
۵. ر.ک: زاهدی، محمدجواد، شاخصهای توسعه، پایگاه انجمن جامعهشناسی ایران، ۳ اسفند ۱۳۹۴.
۶. ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، مترجم ابراهیم مشفقیفر، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۳ ش، ص ۸۵.
۷. مجیدی، عبدالمجید، خاطرات عبدالمجید مجیدی، ویراستار: حبیب لاجوردی، تهران، انتشارات گام نو، ۱۳۸۱ ش، ص ۱۷۵.
۸.نظریات دولت و اقتصاد رانتی برای تبیین و توجیه فقدان توسعهیافتگی سیاسی و اقتصادی در کشورهای متکی به درآمد حاصل از رانت (مانند ثروتهای خدادادی مثل نفت و معادن بزرگ) مورد استفاده قرارگرفته است.
۹. برهان، محمود، شکست الگوی توسعه در دوران پهلوی دوم، روزنامه دنیای اقتصاد، ۵ بهمن ۱۳۹۸،